Sunday, April 30, 2006

بی مهرم!؟

مگر تو نخواندی مهر را ز چشمانم
مگر تو ندادی امید به فردایم
مگر نشنیدی سرود قلبم را
مگر نچشیدی لبان گرمم را
مگر نگرفتی حدیث عشق را ز دستانم
مگر نگذاشتی مُهر همتایی به زیر لبهایم
مگر تو ندیدی سرور همدمی به رخسارم
بدان زمان که نشستی ورای انظارم
چرا ندیدی و اکنون گمان کنی که بی مهرم ...!؟

3 Comments:

At 8:00 AM, Blogger Mona said...

hatman dide, khodesho zade be oun rah, va in khasaiyate eshgh ast ;)
sorry zohre jan! harchi talash mikonam jeddi basham nemishe:D

 
At 7:44 PM, Anonymous Anonymous said...

دلم
از مهر او
تار عشق مي بافد
از شوق ديدارش
شعر
خواهم آويخت
مهربانترين نگاهش را
بر ديوار دل
گرمترين كلامش را
بر گوش جان
تا در زمستان فاصله
كور نماند اجاق خاطره

 
At 7:48 PM, Anonymous Anonymous said...

تو مرا فرياد کن اي همنفس
اين منم آواره فرياد تو
اين فضا با بوي تو آغشته است
آسمانم پر شده از يادتو
من کنون آماده ام تا جان دهم
زير اين تنهاترين کاج حياط
انتظاري نيست جز فرياد او
تا بگيرد جان دوباره اين حيات

 

Post a Comment

<< Home