من هم ياد اين شعر سهراب افتادم: آمدم تا تو را بويم و تو گياه تلخ افسوني به پاس اين همه راهي كه آمدم زهر تلخ دوزخيات را با نفسم آميختي به پاس اين همه راهي كه آمدم
پروانه که سوخت .... شمع که آب شد ... شب که به خنجر بی رحم سپیده دریده شد ... هنوز رویای من به نیمه نرسیده بود ... که ... تو خوابیدی ... تا رویای پروانه ببینی...
سلام من راوی استم تقریبا تازه کارم با وبلاگی که شعر هایم را در آن گنجانیده ام وبلاگ ها را سرزدم و از سروده اخیرتان خیلی خوشم آمد اگر اجازه بدهید میخواهم شما را لینک کنم شماهم برای اینکه با من بهتر آشنا شوید لطفا یک سری به من بزنید منتظرم خدانگهدار
7 Comments:
خیلی دیر به دیر اپ می کنی
من هم ياد اين شعر سهراب افتادم:
آمدم تا تو را بويم
و تو گياه تلخ افسوني
به پاس اين همه راهي كه آمدم
زهر تلخ دوزخيات را با نفسم آميختي
به پاس اين همه راهي كه آمدم
حق با تویه شرمنده .راستی من شدید مشتاق دیدارم. راهی هست . ایدت رو به هم بده لطفا
سلام عزیزم . ممنون از توجه و لطفت که بهم سر زدی .عیدت مبارک
پروانه بودن خيلي مشكله، خيلي
پروانه که سوخت .... شمع که آب شد ... شب که به خنجر بی رحم سپیده دریده شد ... هنوز رویای من به نیمه نرسیده بود ... که ... تو خوابیدی ... تا رویای پروانه ببینی...
سلام
من راوی استم تقریبا تازه کارم با وبلاگی که شعر هایم را در آن گنجانیده ام وبلاگ ها را سرزدم و از سروده اخیرتان خیلی خوشم آمد اگر اجازه بدهید میخواهم شما را لینک کنم شماهم برای اینکه با من بهتر آشنا شوید لطفا یک سری به من بزنید
منتظرم
خدانگهدار
Post a Comment
<< Home