صبوری
ساز رفتن می زنی
دلدار آتش می زنی
گفته بودی همدمی
اکنون کنی بی همرهی
گفته بودی عاشقی
از حال دنیا غافلی
گفته بودی همچو خاکی زیر پایم
لحظه لحظه می کنی جانت فدایم
گفته بودی عشق تو عشقیست پاک و بی ریا
می دمی عشقت به جانم همچو عیسی مسیحا
گفته بودی گر نباشم ، تو دگر بودن نمی خواهی
می روی از این دیاروتو دگر اینجا نمی مانی
گفته بودی می روی تا بازگردی تا ابد نزد ستاره
رفتی و دیگر ندارم از تو حتی یک نشانه
تو برفتی و فراموشم بکردی
دل در اندوهت صبوری می کند
تو جفا کردی ولی باز او دعایت می کند
عشقت نگهداری کند
دلدار آتش می زنی
گفته بودی همدمی
اکنون کنی بی همرهی
گفته بودی عاشقی
از حال دنیا غافلی
گفته بودی همچو خاکی زیر پایم
لحظه لحظه می کنی جانت فدایم
گفته بودی عشق تو عشقیست پاک و بی ریا
می دمی عشقت به جانم همچو عیسی مسیحا
گفته بودی گر نباشم ، تو دگر بودن نمی خواهی
می روی از این دیاروتو دگر اینجا نمی مانی
گفته بودی می روی تا بازگردی تا ابد نزد ستاره
رفتی و دیگر ندارم از تو حتی یک نشانه
تو برفتی و فراموشم بکردی
دل در اندوهت صبوری می کند
تو جفا کردی ولی باز او دعایت می کند
عشقت نگهداری کند
4 Comments:
eeeeeeeeee, zohreh! sare kariye, veae chi khali post kardi?
bebakhshid ,nemidoonam chera ersal nashode bod,inam az poste jadid.
ino khodet vagoftiiiiiiiiiii?
salam zohre joon webloget mobarak
Post a Comment
<< Home